يه شخصي از خيابون رد ميشده ، ميبينه يه بچه اصفهاني نشسته كنار خيابون گريه ميكنه. جلو ميره و ميگه چي شده عزيزم ، پسر بچه ميگه سكه 25 توماني ام را گم كرده ام. مرد ميگه اينكه گريه نداره بيا اين25 توماني مال تو! بچه باز هم به گريه كردن ادامه ميده !... مرد ميپرسه: ديگه چيه ؟ بچه ميگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان 50 تومن پول داشتم!
به غضنفر ميگن يه جوك بگو . ميگه :خيار........ ميگن چه بي نمك! ميگه: خب خيارشور !
غضنفر يك قلاده بسته بوده گردن يك تمساحِ لندهور، داشته واسه خودش تو خيابون راه ميرفته. يارو افسره مياد جلوشو ميگيره، ميگه: مردك اين چيه با خودت راه انداختي تو خيابون؟! اينو بايد ببري باغ وحش. غضنفر ميگه: والله جناب سروان، ديروز برده بودمش باغ وحش، امروز بهش قول دادم ببرمش سينما!
يه روز از يه غضنفر ميپرسن که راسته که غضنفر ها حرف دومشون هميشه فحشه؟ غضنفر ميگه: کدوم بيشرفي اين حرف رو زده؟!
يه روز يه غضنفر ميره مهموني، صاحبخونه يه سگ داشت که اسمش جو بوده. سگه ميره زير صندلي غضنفر ميشينه. يهو غضنفر بد جوري گوزش ميگيره. با خودش فکر ميکنه که اگه بگوزه، صاحبخونه فکر ميکنه که جو گوزيده. غضنفر يه کم از گوزشو ول ميکنه، صاحبخونه سريع به جو گفت: جو برو تو حياط. ولي جو تکون نخورد. غضنفر که خيالش راحت شده بود که ميافته گردن جو با خيال راحت تمام گوزشو ول کرد. صاحبخونه يهو داد زد: جو، حتما ميخواي اين آقا رو سرت برينه؟!!!
غضنفر سوار يه خره عكس ميگيره. عكس رو ميفرسته براي مادرش، زير عكسه مينويسه: سلام بر ننم، بالايي منم !
یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش به پیک نیک می رن و برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند! یکدفعه پسرشون می افته توی زاینده رود و آب می برش. پدره فریاد می زنه: خانوم دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن بچه رو آب برد!!!
يه روز يه مردي يه مارمولکي له مي کنه مارمولک بلند ميشه و مي گه : پهلوانان نمي ميرند
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه: لامصبا ! پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟!
غضنفر كفترشو گم ميكنه، تو روزنامه آگهي ميده: بيه بيه!
يه روز يه اصفهانيه يه 25 تومني رو تو دستش هي فشار ميداده . دستش عرق ميکنه. بعد دستش رو باز ميکنه به 25 تومنيه ميگه: اگه تا فردا هم گريه کني خرجت نمي کنم !
وسط اردبيل يه چاهي بوده، هي ملت ميافتادن توش،زخم و زيلي ميشدن. ميان تو شهرداري يك جلسه برگذار ميكنن كه واسه اين مشكل يك راه حلي پيدا كنن. يكي از مهندسا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يك آمبولانس ميگذاريم بغل اين چاه، هركي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه هورا ميكشن..آفرين! ايول! دمت گرم! يك مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق كه همتون نفهميد! آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، كه بدبخت جون داده. ما بايد يك بيمارستان كنار اين چاه بسازيم، كه همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال ميكنن، كف ميزنن سوت ميكشن، كه ايول بابا تو چه مخي داري! يهو يه مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنار چاه كه چي بشه؟ مردم تعجب ميكنن،ميگن: خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا اين كه واضحه، ما اين چاهو پر ميكنيم، ميريم نزديك يك بيمارستان يك دیگه چاه ميزنيم!!!
غضنفر مي گن با انجام جمله بساز ميگه : من را از بازي كشيدن بيرون يك ان جام گذاشتن !
از 5 راه ميشه تشخيص داد يه نفر اصفهانيه ، اول اينكه همشون زيرشلواري آبي راه راه مي پوشن ، دوم اينكه با خوردن هر قلپ نوشابه نگاهي به شيشه ميكنن به كجا رسيده ، سوم اينكه تا در بستني رو باز ميكنن سريع يه ليس به درش ميزنن ، چهارم اينكه وقتي براشون مهمون مياد دم در مي ايستند و به جاي اينكه بگويند بفرمائيد تو ميگن چرا نمياي تو ، پنجم اينكه من اصفهاني نيستم ، ولي چرا اين كار ها رو ميكنم ؟!
از عربه نوار مغزي ميگيرند، ميبينند بيست دقيقه اولش خاليه!
غضنفر سوار آسانسور ميشه، ميبينه نوشته: ظرفيت 12 نفر. باخودش ميگه: عجب بدبختيهها! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم؟!
به یه غضنفر میگن میذاری بچه ات بره دانشگاه؟ میگه اگر به درسش لطمه نزنه آره!!!
به یه غضنفر گفتند :شما لهجه دارید؟؟
گفت نه والا .میخوای........ بیا بگرد!
به غضنفر میگن تا حالا در زندگیت ریسک کردی ؟ میگه:آره یه بار اسهال گرفته بودم گوزیدم!!!
از اصفهانیه میپرسن اگه سردت بشه چیکار میکنی؟؟
میرم میرم بغل بخاری
میگن اگه خیلی سردت بشه چی؟
میگه میچسبم به بخاری
میگن اگه خیلی خیلی سردت بشه چی؟
میگه بخاری رو روشن میکنم!
غضنفر داشته پوست پرتغال رو با چاقو میگرفته با خودش میگه: خدا کنه توش موز باشه!
یه معتاد شیرازی روی دستگاه پیغام گیر خونش پیام گذاشته بود:
هشتم......ولی خشته ام....
funjoke.blogfa.com
جوکستان عمونمکی کپی رایت داره
یکی میره مهمونی خونه ی اصفهانیه
اصفهانیه بهش میگه آب میخوای یا رادیو روشن کنم؟!!!!!!!!!!!!!
به غضنفر میگن چرا غضنفر شدی میگه: حواسم نبود
در زمان شاه یکی از روستاییان غضنفر بهمراه الاغ خود وارد شهر شده و الاغ خود را به دست مجسمه ی شاه بسته وبه او سفارش می کند که از الاغ مراقبت کند.پس از بازگشت با دیدن نبود الاغ مجسمه را تکه تکه میکند .
مامورین اورا بازجویی میکنند. غضنفر میگه این نفهمه! من بهش گفتم مراقب الاغم باش !
این جوک واقعی است .
در یکی از روستاهای غضنفر نشین بیجار مجلس عزاداری شبانه در مسجد برگزار میگردد.
از قضا برق روستا قطع شده و مردم چراغ های توری آورده وبر روی پنکه ی سقفی آویزان میکنند.
از عقل کاملشان وقتی برق می آید پنکه شروع به چرخیدن میکند و آتش مسجد را فرا میگیرد
یه بار یه رشتیه میبینه یه غضنفر داره رو زمین سینه خیز میره بعد میگه : اوووو,خرمولک!
غضنفر میره تو بیابون یه لاهاف کرسی می اندازه رو خودش. یکی داشته از اونجا رد می شده بهش می گه : آقا شما غضنفر ی؟ غضنفر می گه : از زیر لاهاف هم معلوومه؟
غضنفر سی دی خش دار داشته. ازش می پرسن چرا سی دیت اینقدر خش داره؟ میگه : آهنگای قشنگشو علامت زدم
یه بار یه بچه داشته از ساختمون بیست طبقه میفتاده پایین,مردم هم اونجا جمع شده بودند.یه دروازه بان از اونجا ردمی شده بعددروازه بانه شیرجه
میزنه روهوا بچه رو میقاپه بعدجو میگیرتش شوتش میکنه!
یه بار به غضنفر یه انگشت نشون میدن میگن این چندتاست.میگه یکی.بعدش ده تا انگشت رو بهش نشون میدن میگن این چندتاست؟میگه وای چقدر یک! !
به يه غضنفر ميگن يه نقاشي غمگين بكش : يه بربري مي كشه كه نصفش سوخته!
غضنفر تو عروسي خودش جو مي گيردش به عروس شماره مي ده!
غضنفر كولر خونشون خراب ميشه به زنش ميگه: چند دفعه گفتم 5 نفري جلوي اين نشينيد !!!
غضنفر ميره جلوي آينه و چشماشو مي بنده. ميگن چرا اينكارو مي كني؟ ميگه: آخه مي خوام ببينم وقتي مي خوابم چه ريختي ميشم؟
غضنفر تو صف نونوائي بوده، بعد يهو دور از جون شما يه صداي گوزی ازش مياد! همه برميگردن بهش نگاه ميكنن. بعد با قيافه اي حق به جانب ميگه: والا با اين نوناشون!!
غضنفر و اصفهانيه و همدانيه مرحوم ميشن. اون دنيا ميرن جلو در بهشت، تا ميان برن تو يارو دربونه يك نگاه به پروندشون ميكنه، با لگد پرتشون ميكنه بيرون! خلاصه همينجور دم در بهشت ولو بودن، يهو همدانيه ميبينه دارن يه جنازه ميبرن تو بهشت، اينم بدو بدو ميره زير جنازه رو ميگيره و لاالهالاالله گويان ميره تو. يك مدت ميگذره، اصفهانيه ميبينه يك جانباز داره با ويلچر ميره تو، اينم بدو بدو ميره پشت ويلچر رو ميگيره و ميره تو. غضنفر خيلي شاكي ميشه، هي دور و بر رو نگاه ميكنه، ميبينه پشت بهشت ساختمون سازي دارن، يك فرغون افتاده اون گوشه. خلاصه فروغون خالي رو ور ميداره ميره جلو در بهشت. دربونه ميپرسه: چيكار داري؟ غضنفر ميگه: كوري نمي بيني مفقود الاثر آوردم؟!
غضنفر بچش بعد از عيد فطر به دنيا مياد، اسمشو ميگزاره: پسفطرت !
غضنفر ميره مدرسه دنبال پسرش که اسمش ماشالا بوده. ميره طبقه ي اول، مي بينه روی یه تابلو نوشتن كه : محل نگهداري دانش آموزان با استعداد. از مسئولش مي پرسه: آقا بچه ما اينجاس؟ طرف ميگه: نه داداش. ميره طبقه ي دوم، مي بينه يه تابلو زدن كه روش نوشتن: محل نگهداري دانش آموزان متوسط. ميبينه بچش اونجاهم نيست. ميره طبقه ي سوم، مي بينه يه تابلو زدن كه : محل نگهداري دانش آموزان خنگ، كودن، كم حافظه ! با خودش مي گه حتما همينجاس. ميبينه بچش اونجا هم نيست. ميره طبقه ي چهارم، مي بينه يه تابلو زدن كه روش نوشتن: محل نگهداري ماشالا !
غضنفر ميره خواستگاري، اسم دختره پروانه بوده ولي غضنفر قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي دختره مياد چايي تعارف كنه، غضنفر ميگه: دست شما درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكي ميشه، ميگه: بابا اسمه من پروانهست نه آهو. غضنفر ميگه: اي بابا فرقي نداره... حيوان حيوانه ديگه !
باباي غضنفر تو مستراح سكته ميكنه و مرحوم ميشه. ازاون به بعد، غضنفر تا ميرفته تو توالت يهو هايهاي ميزده زير گريه. بعد از دو سه ماه، آخر يكي از رفيقاش شاكي ميشه و ميگه: مرد ناحسابی، آخه مگه توالت هم جاي گريه كردنه؟! غضنفر با بغض ميگه: آخه اينجا بوي بابامو ميده!
غضنفر به دكتره ميگه: آقاي دكتر من صد سال عمر مي كنم؟ دكتره ميگه: سيگار ميكشي؟ غضنفر ميگه: نه. -مشروب ميخوري؟ -نه. –ترياك ميكشي؟
-نه. –غذاي چرب ميخوري؟ -نه. -اهل خان... –نه. دكتره ميگه: پس مرتيكه توي اين صد سال چه غلطي مي خواي بكني؟
يه روزي از روزا پسر غضنفر ميره پيشه باباش ميگه: بابا چرا به ما ميگن خر! پدره با قيافه اي حق به جانب ميگه:برو يه قاشق با يه قابلمه بيار. پسره ميره و مياره. پدره به پسره مي گه: خب حالا دقت كن. بعد پدره قاشق رو مي زنه به قابلمه. يه دفعه پسره از جاش بلند مي شه ميگه: كيه در میزنه؟! .پدره ميگه خب حالا ديدي چرا به ما ميگن خر؟ پسره ميگه: آره .بعد پدره رو پسرش ميكنه ميگه: خب پسرم حالا اينارو بگير بابا بره درو باز كنه!!!
غضنفر مادرزنش رو ميبره دكتر، دكتره ميپرسه: اين بنده خدا چه بلايي سرش اومده؟ غضنفر ميگه: زهر خورده. دكتره تعجب ميكنه، ميپرسه پس چرا سر و صورتش خوني ماليه؟! غضنفر ميگه: آخه لامصب به زبون خوش كه نميخورد!!!
یه روز یه فارسه می ره تو اردبیل یه خر رو میکشه اونوقت غضنفرا می برنش دادگاه و به جرم قتل نفس دادگاهیش می کنن . وبرای اون حکم اعدام در اتاق گاز رو صادر می کنن . وقتی فارسه می ره تو اتاق گاز میبینه اتاق گازشون سقف نداره !...به یکی از اون غضنفر ها میگه مردتیکه نفهم این چه اتاق گازیه ؟ غضنفر بازی در آوردی؟!غضنفره بهش میگه: وقتی که کپسول گاز خورد توی سرت اونوقت می فهمی!
یکی می ره سی دی می خره وقتی می رسه خونه و بازش می کنه میبینه سوراخه می بره پسش می ده
ارمنی ها عادت دارن که با کت و شلوار دفن بشن . یه روز که یه ارمنی رو میخواستن دفن کنن کنار یه غضنفری دفنش می کنن.بعد از یه مدت ارمنی به خواب یکی از بچه هاش میاد و میگه : بیا منو نجات بده! بچش میپرسه چرا؟ ارمنی می گه:آخه این غضنفر هر روز صبح میگه من لختم تو که لباس داری بپر از سر کوچه دو تا نون بربری بگیر بیار!
یه روز عبود با یه موتور تصادف می کنه.موقی که می خواستن خاکش کنن می بینن که از تو قبرش نور می زنه بیرون! همه تعجب می کنن و فکر میکنن که مثلا این یارو آدم خوبی بوده! بعد خاک ها رو میزنن کنار که ببینن چه خبره.بعدش میبینن که چراغ موتوره تو (ک.و* ن) عبود جا مونده و هی روشن و خاموش میشه!
یه غضنفری یه شب خواب میبینه چند نفر کتکش میزنن.از شب بعد با رفقاش می خوابه!
یه روز یزدی ها دور هم جمع میشن و میگن که چرا ملت واسه ما جک درست نمی کنن؟بعد تصمیم میگیرن که یه کار مسخره کنن که بقیه براشون جوک بسازن.بعدش همگی با هم میرن وسط کویر یزد یک سد خیلی بزرگ می سازن.و فکر می کنن که از فردا براشون جوک درست میشه و خوشحال و خندان بر میگردن خونه هاشون. فرداش که بر میگردن پیش سد، میبینن که به اندازه چند تا اتوبوس عرب و ترک و لر و غیره اومدن بالای سد نشستن و قلاب به دست در حال ماهیگیری هستند!! !!! !!!!
یه مردتیکه ای با یه قابلمه میره تو حسینیه برای گرفتن نذری و میشینه پای نوحه ملا. ملا هرچی نوحه سوزناک می خونه میبینه که مردک مثل سیب زمینی قابلمش رو تو بقلش سفت چسبیده و گریه نمی کنه!بعد ملا با لحن نوحه می خونه که: حالا یه چیزی بگم که یه جاییت بسوزه؟ مردک میگه بگو! بعدش ملا میگه: امشب حسینیه شام نمیده! بعد مرده میزنه زیر گریه!
ملا بالای منبر داشته از خوبی های ازدواج می گفته! و صحبتش به اینجا می رسه ای مردم!زن بگیرید که زن چراغ خانه است!تا جایی که می توانید نور خانه تان را زیاد کنید! زن ملا که تو قسمت خانم ها بوده بلند میشه و با فریاد میگه که ای ملاآآآآآآآ ! هرگز نشه فراموش-لامپ اضافی خاموش
عبود میره مانور دفاع مقدس -بعد جو میگیرش و شهید میشه!
عبود داشته نوحه میخونده که وسط نوحه اش اسهالش می گیرد!بعد به پسرش میگه بیا تو جای من مجلس رو. گرم کن تا برگردم . پسر الاغش هم
میخونه که: بزنید بر سر و سینه- که عبود رفته برینه !
به يه غضنفري ميگن: شما آشغالاتون رو کجا مي ريزين؟ ميگه نميدونم لاي نون يا نايلون
توی مجلس خواستگاری عروس خم شده بود که به داماد چایی تعارف کنه که یکدفعه می گوزه!بعد از خجالتش فرار می کنه و میره تو آشپزخونه . بعدش فامیلای داماد میگن: عروس خانم اگه ایندفعه نمیخوای برینی قندون رو بیار!!!!!!!
نظرات شما عزیزان: