جوک وداستان
دنیای جوک
چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
هر چه بیشتر به شاخ و برگ گل نظاره می کرد، بیشتر محو زیبایی اش می شد. ولی هر چی مطالب بیشتری در موردشون مینویسیم خودشونم فهمیدن که حرف حق میزنیم(خودشونم میدونن چطور آدمایی هستن) دیگه ساکت شدن. فکر میکنم همین گویای خیلی چیزها باشه...! راستی از آقایون عزیزی که خاطره یا مطلبی که نشوندهنده طرز رفتار دختر بی جنبه هاست دارن دعوت میکنم به ایمیلم یا تو نظرات (خصوصی البته) بفرستن تا به اسمشون تو وبلاگ بزارم. حالا به نظرتون بیچاره باغبونه یا خوش به حال باغبونه؟؟ بدبخت ببین چه ساکته دلم براش میسوزه یکی هم بزنیم زیر گوش اون که دیگه تو مسائل پدر و فرزندی دخالت نکنه یه دوس دختر نداریم که از خٌر خٌر کردن بدش بیاد ماهم خٌر خٌروووووو بخوابیم پیشش آزارش بدیم شعر جدید مهدکودکی: مهدکودک ماشش تا پسرداله یکی از اون پسرها خیلی منو دوستداله سیبیل میبیل نداله میگه که درمیاله منم ممه ندالم خداکنه دلالم یکی از نشونه های آخر الزمون اینه که دخترا به پسرا تیکه میندازن.جدیداً دخترا با ماشین ما پسرا رو بلندم که میکنن!! آقایون اگه همینجوری پارسایی پیشه کنیم و مقاومت کنیم پا ندیم چند وقت دیگه توسط چند دختر بهمون تجاوز هم میشه!!!!!!!! یکی از دوستان میگفت : فیلم عروسیمو برعکس که میبینم خیلی حال میده، زنم حلقشو در میاره میده بهم و میره خونه باباش! یه گوسفند رو سوار یه پورشه کن، خود به خود خوش تیپ، خوش استایل، مرد زندگی، شاهزاده رویاها و فرد ایده آل 95% دخترها میشه! دختره تا دیروز که خونه باباش بود از شیلنگ حیاط آب میخورد، الان که ازدواج کرده، می گه آب معدنی دماوند استاندارد نیست! گويش دختران در سال 81: عزيزم، عشقم، چرا ناراحتی؟ قربونت برم.. گويش دختران در سال 86: عزيزم، عشقم، چرا ناراحنی؟ قلبونت برم.. گويش دختران در سال 91: عجيجم، عجقم، چلا نالاحتی؟ قلبونت بلم.. گويش دختران در سال96: ديبيلم، عولوپولو، بيلی بولو نات.. چقدر خـَر تشیف دارین چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه درحالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !!! آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد . پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود !!! ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد. قانون اول نیوتن هر پسري در حالت سكون يا حركت يكنواخت مخ دختر رو ميزنه مگه تحت نيرويي از طرف داداش دختر قرار بگيره از ترنم خانم دیگر عکس ها در ادامه مطلب دیگر عکس ها در ادامه مطلب نظرات شما عزیزان:
|
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |